گلایه...

می خوام بازم بهت بگم تا شاید که باور کنی
دنیای رویای منو تو نشکنی خراب کنی
می خوام گلایه کنم تا شاید کمی سبک بشم
دردای چندین سالمو یه جا بگم راحت بشم
می خوام بگم حرفای تو برای من یه دنیا بود
اون قصه های رنگی تم برای من یه رویا بود
اما چرا تو شکستی تو اون خونه ی شیشه ای رو
گذاشتی من حس بکنم اون حرفای تیشه ای رو 
می گفتی تو نمی تونی بی من تو دنیا بمونی
اما تو رفتی و حالا درد منو نمی دونی
دوستت داشتم عزیزم من با اینکه بی وفا بودی
رفیق نیمه راه من ، بهار زود گذر بودی
باد امد و برد تو رو  از دل من
اما چه زود این همه دردامد یه جا توی دل من
با اینکه اون بهار من خزون شد تو قلب من
غنچه های قرمز عشق خشک شدن تو دست من
می گم بازم منتظرم شاید برگردی پیشم
بازم بگی اون حرفاتو من بشنوم اون همه رنگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد